![]() |
4 بانک مقالات فارسی 3 |
![]() |
یکپارچهسازی پروژهها با کمک مدیریت دانش
یکی
از اهداف پروژه ها به پایان رساندن یک ماموریت و یا حل یک مساله پیچیده به کاراترین
شیوه ممکن میباشد. با افزایش پیچیدگی مساله، پیچیدگی سازمان و سیستم دانش مورد
نیاز پروژه نیز افزایش مییابد (شکل 1). پیچیدگی ذاتی را میتوان به طور مثال با
میزان نیاز تیم پروژه به افراد در رشته های مختلف علمی مشخص نمود.
شکل 1: پیچیدگی مسائل و سیستم های دانشی آنها
یکپارچه
سازی مدیریت دانش و فرآیند اجرای پروژه، شامل سه راهکار مدیریت دانشی می باشد:
نخستین راهکار، استقرار یک سیستم دانشی کارا برای پروژه می باشد که تمامی اقدامات
یا فعالیتهای دانش محور آن با آن پروژه خاص مرتبط بوده و بر اساس اهداف تعریف شده
پروژه بنا نهاده شدهاند. یکی از راه های بهبود کارایی سیستم دانش، توجه مضاعف به
فرآیندهای ارتباطی (مانند برگزاری نشستهای بررسی وضعیت) و بازخوردی (مانند بازبینی
در انتهای هر یک از فازهای پروژه) می باشد (شکل2). این امر سبب توسعه هدایت پروژه،
از هدایت مستقیم که با کمک فرآیند های برنامهریزی و کنترل در سطح داده انجام
میشود، به هدایت غیر مستقیم که با کمک فرآیندهای ارتباطی و بازخوردی در سطح دانش
صورت میپذیرد، میگردد.
شکل 2: الگوی توسعه هدایت پروژه
دومین راهکار، انتقال دانش میان پروژهها میباشد. هدف از این راهکار، استفاده مجدد
از دانش پروژههای مشابه قبلی در پروژه های جدید به منظور ممانعت از "اختراع مجدد
چرخ" است (به عنوان نمونه میتوان به چک لیست[1]
ها اشاره نمود). انتقال دانش میان پروژهها می تواند منافع آشکاری برای سازمانی که
اجرای پروژهها را بر عهده دارد، داشته باشد. یکی از راههای تضمین و الزام انتقال
دانش، تلفیق اهداف دانشی با هر یک از مراحل پروژه یا اهداف نهایی میباشد.
راهکار سوم، انتقال تجربه میان پروژهها میباشد. با کمک انتقال تجارب، میتوان از
فرآیندهای یادگیری پیشین به طور نظاممند در پروژه های آتی، استفاده نمود که این
امر موجب پیشگیری از ارتکاب مجدد اشتباهات گذشته می گردد.(به عنوان نمونه می توان
به کارگاه های آموزشی دروس آموخته شده[2]
اشاره نمود). از آنجا که فرآیندهای یادگیری ناهماهنگ میتوانند بارها در طول
فعالیت سازمان تکرار شوند، یادگیری به وسیله سعی و خطا می تواند برای سازمان بسیار
هزینهبر باشد. تلفیق اهداف دانشی با هر یک از مراحل پروژه یا اهداف نهایی آن، یکی
از راههای تضمین و الزام انتقال تجارب میباشد.
با وجود وقوف اعضای تیم پروژه به اهمیت و لزوم انتقال دانش و تجربه، آنان عموما
اولویت کمتری برای این فعالیتها نسبت به اهداف اصلی پروژه (ضربالعجل، هزینه،
کیفیت)، در نظر میگیرند و این در حالی است که تلفیق اهداف دانشی و یادگیری با
اهداف پروژه، نقش کلیدی در فرآیند مدیریت دانش پروژه محور ایفا می نماید.
[1] Checklist
[2] Lessons Learned Workshops
Abstract:
The government’s aspirations of making
Malaysia a leading international educational centre in the Asian Region has put
a strong pressure on local universities to improve the quality of education
they offer. One of the major steps that has been identified by the government
to achieve this goal is to enhance the performance of local universities
through the application and implementation of an excellent knowledge management
(KM) system. An effective KM system requires every academician to practice
appropriate management of knowledge in his or her teaching and learning
activities, which includes, generating, acquiring, storing and disseminating
knowledge effectively to users of knowledge, especially students. A study by
the Centre for Academic Development (CADe) of Universiti Putra Malaysia in 2005
found that the level of knowledge management practices in Malaysian
universities was merely moderate; and to meet the national aspirations, KM
practices need to be developed further from various aspects of structure,
facilities and culture among the academic players. The ive of this study
is to evaluate the level of practice among the academicians and to determine factors
contributing to the effectiveness of knowledge management practices at
individual, faculty and university level. Eight local universities, both public
and private participated in the study. Factor Analysis was used to determine
factors affecting the practices of knowledge management while Multiple
Regression Analysis was used to analyse and determine the importance of various
variables that will add value, thus improve the performance of Malaysian
universities. The results indicate that info-structure support; infrastructure
capacity; info-culture; and knowledge acquisition, generation, storage and
dissemination; are important factors in shaping the KM initiatives.
Info-structure is found to be the most significant variable. This is consistent
with other studies, which confirm that people and cultural issues are the most
difficult problems to resolve, but tend to produce the greatest benefits.
Keywords:
Organisational knowledge, knowledge
management practices, infrastructure, info-structure, info-culture.