اسلام و توسعه اقتصادی - بانک مقالات فارسی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] از بخشیدن اندک شرم مدار که محروم کردن اندک‏تر از آن بود . [نهج البلاغه]

 4 بانک مقالات فارسی  3


اسلام و توسعه اقتصادی (چهارشنبه 88/1/26 :: ساعت 4:26 عصر )

    ‌مهدی‌ براتعلی‌پور

مقدمه‌
    ‌با پیدایش‌ رنسانس‌ و
تحولات‌ فکری‌ و رشد و شکوفایی‌ تکنولوژی‌ و صنعت، عصر مدرن‌ در تاریخ‌
مغرب‌ زمین‌ رقم‌ خورد و جهان‌ به‌ دو بخش‌ کاملاً‌ متمایز، کشورهای‌
پیشرفته‌ و عقب‌مانده، تقسیم‌ شد. همزمان‌ با به‌ بار نشستن‌ شکوفه‌های‌
مدرنیته، اندیشمندانی‌ از هر دو دسته‌ کشورها، ضمن‌ علت‌ کاوی‌ رشد فکری،
اجتماعی، اقتصادی‌ و سیاسی‌ در مغرب‌ زمین، مسئله‌ عقب‌ماندگی‌ را از
زوایای‌ مختلفی‌ مورد بررسی‌ قرار دادند. در این‌ میان، عده‌ای‌ موضوع‌
فوق‌ را از منظر فکری‌ - فرهنگی نگریسته، خواستار قطع‌ رابطة‌ کامل‌ با
باورهای‌ گذشته‌ شده‌اند.
    ‌مطابق‌ این‌ دیدگاه، جوامع‌ سنتی‌
نمی‌توانند مدرن‌ و متحول‌ شوند مگر این‌ که‌ نهادها، باورها و ارزش‌های‌
سنتی‌ خود را متناسب‌ بانیازهای‌ توسعه‌ تغییر دهند. در این‌ تفکر، هیچ‌
پیوند واقعی‌ بین‌ عناصر سنتی‌ و جدید وجود ندارد و اصلاً‌ نمی‌تواند وجود
داشته‌ باشد.1
    ‌بنابراین، کنار زدن‌ نهادهای‌ سنتی، پیش‌ شرط‌
توسعه‌ محسوب‌ می‌شود؛ توسعه‌ در واقع‌ نتیجه‌ تحول‌ در فکر و اندیشه‌ و
دست‌ یافتن‌ به‌ خرد دموکراتیک‌ و تکنولوژیک‌ است، به‌ طوری‌ که‌ تحول‌ در
اندیشه، توسعه‌ تکنیکی، اقتصادی‌ و سیاسی‌ مورد نیاز خود را به‌ همراه‌
می‌آورد.2
    ‌معتقدین‌ چنین‌ تفکری‌ با بیان‌ علل‌ و عوامل‌ توسعه‌
غرب‌ مدعی‌اند عامل‌ اصلی‌ عقب‌ماندگی‌ و توسعه‌ نیافتگی‌ کشورهای‌
اسلامی‌ از جمله‌ ایران، حاکمیت‌ یک‌ سری‌ آموزه‌های‌ دینی‌ - فرهنگی‌
است‌ که‌ با توسعه‌ اقتصادی‌ در تضاد و تنافی‌اند. دراین‌ مقاله‌ با
ارائه‌ تعریفی‌ از توسعه‌ اقتصادی‌ و بررسی‌ عوامل‌ فکری‌ و فرهنگی‌
توسعه‌ اقتصادی‌ غرب، از زبان‌ متفکرین‌ یاد شده، به‌ تبیین‌ تضاد و
تنافی‌ آموزه‌های‌ دینی‌ با توسعه‌ اقتصادی‌ می‌پردازیم، سپس‌ با
بهره‌گیری‌ از دیدگاه‌های‌ متفکران‌ اسلامی‌ به‌ نقد و بررسی‌ آن‌ها
می‌نشینیم.
تعریف‌ توسعه‌ اقتصادی‌
    ‌در یک‌ تعریف، توسعة‌
اقتصادی‌ به‌ معنای‌ تحولی‌ ژرف‌ در ساخت‌ اقتصادی، اجتماعی‌ و سیاسی‌
نظم‌ حاکم‌ بر تولید، توزیع‌ و مصرف‌ جامعه‌ است. و در تعریف‌ دیگر،
توسعة‌ اقتصادی‌ ترکیبی‌ از تغییرات‌ روحی‌ و اجتماعی‌ جمعیت‌ یا ملتی‌
دانسته‌ شده‌ است‌ که‌ در نتیجه‌ آن‌ تغییرات‌ روحی‌ و اجتماعی، بتواند
محصول‌ حقیقی‌ ناشی‌ از تولید اقتصادش‌ را به‌ طور جمعی، پیوسته‌ و مداوم‌
افزایش‌ دهد.
    توسعة‌ اقتصادی‌ امری‌ است‌ نسبی‌ و عوامل‌ بسیاری‌
در تکوین‌ و تحقق‌ آن‌ مؤ‌ثرند که‌ از آن‌ جمله‌ است: سرمایه‌گذاری‌
صنعتی‌ و تولیدی، اشاعة‌ تخصص‌ فنی، تربیت‌ نیروی‌ انسانی‌ متخصص، پیشرفت‌
تکنولوژی‌ و ابداع‌ و ابتکار و تجربیات‌ فنی‌ و اعمال‌ روش‌های‌ جدید که‌
در بالا بردن‌ سطح‌ تولید و بهره‌وری‌ و بازده‌ موثر است، سازمان‌های‌
معتبر مالی‌ و پولی‌ و منابع‌ طبیعی‌ و از همه‌ مهم‌تر روحیه‌ و طرز تفکر
ملت‌ها و فرهنگ‌ و عوامل‌ اجتماعی‌ در پذیرش‌ تحولات‌ جدید.3
  
 ‌اشکالی‌ که‌ به‌ ورود تغییرات‌ روحی‌ و اجتماعی‌ در تعریف‌ توسعة‌
اقتصادی‌ متوجه‌ می‌شود این‌ است‌ که‌ این‌ اصطلاح، با توسعة‌ فرهنگی‌
مخلوط‌ شده‌ است. البته‌ از آن‌ جا که‌ توسعه‌ فرهنگی‌ بنابر برخی‌
نظریات، مقدمه‌ و پیش‌ زمینة‌ توسعه‌ اقتصادی‌ است، فرهنگ‌ را جهت‌ تضمین‌
استمرار توسعه‌ اقتصادی، در این‌ تعریف‌ وارد کرده‌اند. علاوه‌ بر آن،
تفاوت‌ میان‌ رشد و توسعه‌ اقتصادی‌ نیز اهمیت‌ ورود این‌ جنبه‌ را در
تعریف‌ توسعه‌ اقتصادی‌ ضروری‌ می‌سازد؛ زیرا بدون‌ تغییرات‌ روحی‌ و
اجتماعی‌ یک‌ ملت‌ و درون‌زا نمودن‌ دستاوردهای‌ مدرن‌ علمی‌ - فنی‌ و
تأکید صرف‌ بر ظرفیت‌های تولیدی‌ یک‌ جامعه، تنها رشد اقتصادی‌ حاصل‌
می‌شود و نه‌ توسعه‌ اقتصادی. بنابراین، رشد اقتصادی‌ فقط‌ شامل‌ افزایش‌
کمی‌ در شاخص‌های‌ اقتصادی‌ کلان‌ می‌باشد؛ در حالی‌ که‌ توسعة‌ اقتصادی‌
نه‌ تنها افزایش‌ کمی‌ پدیده‌هایی‌ چون‌ تولید ناخالص‌ ملی‌ را در بر
می‌گیرد، بلکه‌ شامل‌ تغییرات‌ کیفی‌ جامعه‌ نیز می‌گردد. به‌ عبارت‌
دیگر، رشد جزئی‌ از توسعه‌ است‌ و نه‌ کل‌ آن.4

زمینه‌ها و مراحل‌ پیدایش‌ توسعة‌ اقتصادی‌ در غرب‌
1. رویکرد علمی‌ به‌ طبیعت‌
  
 ‌از اوایل‌ قرن‌ شانزدهم، نهضت‌ علمی‌ و ادبی‌ (رنسانس) در اروپا گسترش‌
پیدا کرد و انقلاب‌ فکری‌ به‌ وجود آمد. در اثر این‌ انقلاب، مردم‌ این‌
قاره‌ به‌ جای‌ تعلیل‌ و تبیین‌ امور مادی‌ به‌ وسیله‌ مفاهیم‌ انتزاعی‌ و
توسل‌ به‌ فلسفه‌ ماورأ الطبیعه‌ و جبر و تقدیر، عقل‌ و منطق‌ را در
مطالعة‌ این‌ امور به‌ کار بردند. «فرانسیس‌ بیکن» انگلیسی‌ ثابت‌ کرد که‌
برای‌ پی‌ بردن‌ به‌ اسرار و رموز طبیعت‌ و مکنونات‌ عالم‌ هستی، بهتر
است‌ که‌ به‌ جای‌ توسل‌ به‌ جبر و تقدیر و خیالبافی‌ و اوهام‌ و خرافات،
ابتدائاً‌ به‌ مشاهده‌ و معاینه‌ و تجربه‌ و آزمایش‌ پرداخت.5
  
 ‌مهم‌ترین‌ تفاوت‌ انسان‌ نوین‌ با انسان‌ سنتی، دیدگاه‌ او نسبت‌ به‌
انسان‌ در رابطه‌ با محیطش‌ است. در جامعة‌ سنتی، انسان‌ محیط‌ طبیعی‌ و
اجتماعی‌اش‌ را به‌ عنوان‌ یک‌ واقعیت‌ طبیعی‌ می‌پذیرد. هر چیزی‌ که‌
هست‌ هم‌ چنان‌ که‌ بوده‌ خواهد بود و باید باشد؛ زیرا خدا چنین‌ خواسته‌
است. هر کوششی‌ در جهت‌ دگرگونی‌ سامان‌ ازلی‌ و دگرگونی‌ناپذیر جهان‌ و
جامعه، نه‌ تنها کفرآمیز، بلکه‌ امکان‌ناپذیر است. نوین‌ شدگی‌ زمانی‌
آغاز می‌گردد که‌ انسان‌ها در خودشان‌ احساس‌ توانایی‌ کنند و این‌
اندیشه‌ را در سر بپرورانند که‌ می‌توانند طبیعت‌ و جامعه‌ را درک‌ کنند و
به‌ این‌ نتیجه‌ برسند که‌ می‌توانند طبیعت‌ و جامعه‌ را برای‌ دستیابی‌
به‌ مقاصدشان‌ تحت‌ نظارت‌ گیرند.6
2. فردگرایی‌
    ‌دفاع‌ از حقوق‌ فرد در غرب، دو مرحلة‌ کاملاً‌ متمایز داشت:
  
 ‌الف) دفاع‌ از حقوق‌ فردی‌ در مقابل‌ کلیسا: این‌ مرحله‌ را «ماکس‌ وبر»
چنین‌ توصیف‌ می‌کند: مذهب‌ کاتولیک‌ به‌ خاطر گناه‌ اولیه‌ و هبوط‌ آدم‌
از بهشت، انسان‌ را محکوم‌ شرارت‌ می‌داند. انسان‌ گناهی‌ کرده‌ است‌ که‌
از آن‌ رهایی‌ ندارد؛ هر چند به‌ تدریج‌ کلیسای‌ کاتولیک‌ با دستیابی‌ به‌
قدرت‌ سیاسی، در این‌ مسئله‌ تجدید نظر کرده، معتقد می‌شود که‌ گرچه‌
انسان‌ طبعاً‌ گناهکار است‌ اما وسایلی‌ برای‌ رفع‌ این‌ گناه‌ وجود دارد
و انسان‌ می‌تواند توبه‌ کرده، به‌ شفاعت‌ شافعین‌ متوسل‌ شود. در این‌
بین، روحانیون‌ طماع، جواز کتبی‌ رستگاری‌ صادر می‌کردند.
    ‌در
واقع، مذهب‌ پروتستان‌ بازگشت‌ به‌ اصول‌ اولیه‌ مذهب‌ مسیحیت‌ است.
انسان‌ ذاتاً‌ گناهکار است؛ پس‌ باید وجدان‌ معذبی‌ داشته‌ باشد؛ توبه‌ و
توسل‌ فایده‌ای‌ ندارد. بنابر این‌ هر مؤ‌منی، روحانی‌ خودش‌ نیز هست‌ و
احتیاج‌ به‌ کلیسا ندارد.
    ‌ب) دفاع‌ از حقوق‌ فردی‌ در مقابل‌
دولت‌های‌ مطلقه: باشناسایی‌ حق‌ مالکیت‌ برای‌ افراد در نظریات‌
اندیشمندان‌ اولیه‌ لیبرالیسم، ضرورت‌ می‌یافت‌ از جانب‌ قدرت‌ مرکزی‌
مزاحمتی‌ برای‌ آن‌ پیدا نشود، بدین‌ ترتیب‌ هویت‌ بخشی‌ به‌ فرد و اعطای‌
حقوق‌ اساسی‌ به‌ وی، مستلزم‌ تضعیف‌ و تحدید قدرت‌های‌ مرکزی‌ بود.7
3. کار و فعالیت‌ اقتصادی‌ (دنیاگرایی)
  
 ‌حسابگری‌ و سختکوشی‌ تجار غربی‌ با بسط‌ اخلاق‌ پروتستان‌ مورد تشویق‌
قرار گرفت. محور اساسی‌ دکترین‌ بنیان‌گذاران‌ پروتستانیسم‌ بر این‌
اعتقاد است‌ که: اگرچه‌ در لوح‌ ازلی‌ آفرینش، خداوند کسانی‌ را رستگار در
نظر گرفته‌ و کسانی‌ دیگر را دوزخی، اما هیچ‌کس‌ از محتویات‌ آن‌ دفتر با
خبر نیست‌ بنابراین، هیچ‌کس‌ هم‌ نباید ناامید باشد. یک‌ راه‌ برای‌ این‌
که‌ حدس‌ بزنیم‌ از جمله‌ رستگاران‌ خواهیم‌ بود، تلاش‌ برای‌ کسب‌
موفقیت‌ و آباد کردن‌ دنیا است؛ زیرا موفقیت‌ نشانه‌ای‌ از برگزیده‌ بودن،
و در مقابل، هرگونه‌ سستی، تن‌ آسایی‌ یا قصور، نشانه‌ای‌ از لعنت‌ ابدی‌
است.8
4. انباشت‌ سرمایه‌ و عدم‌ انفاق‌
    ‌متعاقب‌ اندیشه‌ فوق،
هر مؤ‌منی‌ باید خودش‌ تلاش‌ کند تا از جملة‌ رستگاران‌ گردد. بنابراین،
کمک‌ کردن‌ به‌ بینوایان‌ ظلم‌ است. باید بگذاریم‌ خودشان‌ تلاش‌ کنند تا
فکر کنند جزء رستگاران‌ هستند. مؤ‌من‌ باید هر چه‌ بیش‌تر جمع‌ کرده‌ و هر
چه‌ کم‌تر خرج‌ کند. در واقع‌ روح‌ یهودیت‌ در داخل‌ مذهب‌ مسیحیت‌ دمیده‌
شد.9
5. عقلانیت‌
    ‌برای‌ ماکس‌ وبر آن‌ چه‌ مهم‌ است‌ ظهور
سرمایه‌ داری‌ نیست‌ - زیرا سرمایه‌ داری‌ را می‌توان‌ در تمام‌ جوامع‌
تاریخی‌ پیدا کرد - بلکه‌ جنبه‌های‌ ویژه‌ جدید سرمایه‌ داری‌ است‌ که‌
باید مورد بررسی‌ واقع‌ شود. این‌ جنبه‌ را می‌توان‌ بر حسب‌ گسترش‌
خردگرایی‌ تا حدودی‌ به‌ عنوان‌ یک‌ روند غیر دینی‌ (دنیایی) و نیز به‌
عنوان‌ نتیجة‌ پیش‌ بینی‌ شده‌ دگرگونی‌ دکترین‌های‌ مذهبی‌ تبیین‌ کرد.
  
 ‌وی‌ سرمایه‌داری‌ را به‌ معنای‌ جهت‌گیری‌ به‌ سوی‌ فعالیت‌ اقتصادی‌
که‌ ویژگی‌ آن‌ تعقیب‌ عقلایی‌ - یعنی‌ منظم‌ و قابل‌ محاسبه‌ بودن‌ - سود
اقتصادی‌ از طریق‌ وسایل‌ صرفاً‌ اقتصادی‌ است، تعریف‌ کرده‌ است.10
  
 ‌در این‌ مفهوم، عقلایی‌ شدن‌ فعالیت‌های‌ انسان‌ به‌ معنای‌ انضباط‌
پذیری‌ و ترسیم‌ رابطه‌ای‌ روشن‌ میان‌ وسایل‌ و اهداف‌ و هم‌چنین‌ گسترش‌
حوزه‌ انتخاب‌ در مقابل‌ حوزه‌های‌ از پیش‌ تعیین‌ شده‌ در جوامع‌ سنتی‌ و
در نتیجه‌ افزایش‌ آگاهی‌ از وجود شقوق‌ و راه‌های‌ مختلف‌ در زندگی‌ است.
  
 ‌به‌ این‌ ترتیب، این‌ گونه‌ دلواپسی‌های‌ مذهبی‌ که‌ همه‌ پروتستان‌ها
در سراسر اروپای‌ غربی‌ در آن‌ سهیم‌ بودند، به‌ نوعی‌ به‌ اخلاق‌ کاری‌
مبدل‌ شد که‌ با روحیة‌ سرمایه‌داری‌ نیز سازگار بود و سرانجام‌ به‌
توسعه‌ جامعه‌ سرمایه‌داری‌ جدید منجر شد.11
سازگاری‌ یا ناسازگاری‌ آموزه‌های‌ اسلامی‌ با توسعه‌ اقتصادی‌
  
 ‌برخی‌ افراد با معکوس‌ سازی‌ عوامل‌ پیدایش‌ توسعه‌ اقتصادی‌ در غرب،
تعالیم‌ اسلام‌ را مهم‌ترین‌ عامل‌ عقب‌ ماندگی‌ جوامع‌ مسلمان‌
دانسته‌اند که‌ اهم‌ آن‌ها عبارت‌اند از:
1. تقدیر گرایی‌
    ‌الف)
کلمه‌ اسلام: اسلام‌ به‌ معنای‌ تسلیم‌ در مقابل‌ قدرت‌ مطلق‌ پروردگار و
آزادی‌ کامل‌ اوست. علو دست‌ نیافتنی‌ خداوند، دریافت‌ ناپذیری‌
گزینش‌هایی‌ که‌ او به‌ عمل‌ می‌آورد و ارادة‌ آزاد او، عناصر اصلی‌ این‌
نظر را تشکیل‌ می‌دهد. بدینسان‌ انسان‌ به‌ عنوان‌ یک‌ عامل‌ ناچیز
نمایان‌ می‌شود که‌ به‌ قبول‌ یک‌ تلقی‌ تسلیم‌ (اسلام) ناگزیر است‌ و
باید خود را به‌ ارادة‌ خداوند که‌ از ارادة‌ او بزرگ‌تر است، بی‌ قید و
شرط‌ واگذار کند (توکل). چگونه‌ ممکن‌ است‌ که‌ ارادة‌ خداوند از پیش‌
شامل‌ همه‌ اعمال‌ بشری‌ و نتایج‌ و کیفر آن‌ها نشده‌ و آن‌ها تعیین‌
نشده‌ باشند؟ این‌ تاکید، بی‌ گمان‌ در ژرفای‌ آگاهی‌ همگان‌ فرو رفته‌
است‌ که‌ وقتی‌ انسانی‌ انسان‌ دیگری‌ را می‌کشد، مقدر است! یعنی‌ تقدیر
الهی‌ به‌ آن‌ تعلق‌ گرفته‌ است. مردم‌ خواهند گفت‌ مکتوب‌ است! در لوح‌
محفوظ‌ نوشته‌ شده‌ است.12
    ‌ب) طول‌ عمر:13 تمام‌ مواردی‌ که‌ تحت‌
عنوان‌ اجل‌ مسما و اجل‌ محتوم‌ در قرآن‌ آمده‌ است، مثِبت‌ این‌ معناست‌
که‌ برای‌ انسان، امکان‌ هیچ‌گونه‌ دخل‌ و تصرفی‌ در تقدیم‌ و تأخیر آن‌
وجود ندارد.14 با پذیرش‌ این‌ امر، تلاش‌ برای‌ بهبود شرایط‌ زیستی‌ و
افزایش‌ خدمات‌ بهداشتی‌ کاملاً‌ بی‌ معنا خواهد بود.
    ‌ج) رزق‌ و
روزی:15 در قرآن‌ موارد فراوانی‌ وجود دارد که‌ رزق‌ و روزی‌ را در انحصار
خداوند دانسته‌ است، نه‌ نتیجة‌ تلاش‌ آدمی16 و از سوی‌ دیگر، قبض‌ و بسط‌
آن‌ را نیز طبق‌ مشیت‌ الهی‌ می‌داند.17
2. سرکوبی‌ شخص‌ اقتصادی‌
  
 ‌برخلاف‌ محوریت‌ فرد اقتصادی‌ در غرب، اسلام‌ شخص‌ اقتصادی‌ را
مستقیماً‌ مورد هدف‌ قرار می‌دهد. تمامی‌ نیروهای‌ محرکه‌ او زیر عناوینی‌
از قبیل‌ مذمت، غرور و خودخواهی‌ و طمع، حرص‌ و زیاده‌خواهی، به‌ شدت‌
مورد حمله‌ قرار می‌گیرد.18
    ‌دسته‌ دیگر از اخلاقیات‌ نیز وجود
دارد که‌ شخص‌ اقتصادی‌ را از تلاش‌ در دنیا باز می‌دارد؛ مثل‌ کلیه‌
سرفصل‌هایی‌ که‌ تحت‌ عناوین‌ محاسبة‌ نفس، یاد مرگ، سخن‌ گور با مرده،
توصیف‌ زمین‌ محشر و اهل‌ محشر، کیفیت‌ پرسش‌ در روز قیامت‌ و ... قرار
می‌گیرند.19
3. آخرت‌ گرایی‌
    ‌ماکس‌ وبر بر این‌ عقیده‌ است‌
که‌ مذاهب‌ بنابر راه‌حل‌های‌ مختلفی‌ که‌ در مقام‌ تعارض‌ میان‌ علایق‌
دنیوی‌ و اخروی‌ طرح‌ کرده‌اند، به‌ سه‌ گروه‌ اساسی‌ تقسیم‌ می‌شوند:
  
 ‌الف) مذاهب‌ جهان‌ گریز: مسئله‌ اصلی‌ برای‌ انسان، رستگاری‌ اخروی‌
است‌ و از این‌ جهان‌ بایستی‌ پرواز روحانی‌ کرد. انسان‌ نباید وقتش‌ را
به‌ نحوی‌ در این‌ جهان‌ صرف‌ کند که‌ توجهش‌ به‌ مسئله‌ اصلی‌ کم‌ شود
بلکه‌ به‌ مسائل‌ دنیوی‌ می‌باید در حد ضرورت‌ توجه‌ کند. مذاهبی‌ مانند
بودا، برهمایی‌ و گرایش‌های‌ متصوفانه‌ و ریاضت‌کشانه‌ از این‌ قبیل‌ است.
  
 ‌ب) مذاهب‌ جهان‌پذیر: ما در یک‌ حیات‌ دو بُعدی‌ زندگی‌ می‌کنیم، لذا
به‌ هر دو دنیا باید توجه‌ کرد اما اصالت‌ با آخرت‌ است. از نعمت‌های‌
الهی‌ باید استفاده‌ کرد. بدین‌ منظور باید در طبیعت‌ تغییرات‌ لازم‌
داده‌ شود اما صرفاً‌ فرایض‌ مذهبی‌ و عبادات‌ موجب‌ رستگاری‌ است. تمامی‌
ادیان‌ بزرگ‌ از جمله‌ یهودیت، مسیحیت‌ کاتولیک‌ و اسلام‌ در این‌ گروه‌
قرار می‌گیرند.
    ‌ج) مذاهبی‌ که‌ در آن‌ها راه‌ حلی‌ برای‌ تنش‌
ارائه‌ نشده‌ است: در این‌ مذاهب‌ میان‌ علایق‌ مادی‌ و معنوی‌ تضاد
اساسی‌ وجود دارد و انسان‌ قادر به‌ انجام‌ کاری‌ نیست. البته‌ انسان‌
باید به‌ تقویت‌ وجه‌ اهورایی‌ روح‌ بپردازد و در مقابل، وجهة‌ اهریمنی‌
را تضعیف‌ کند، ولی‌ به‌ طور کامل‌ نمی‌توان‌ خود را از شر‌ و بدی‌
رهانید. چنین‌ آموزه‌هایی‌ در مذهب‌ زرتشت‌ وجود دارد. مذهب‌ پروتستان‌
مفهوم‌ اصالت‌ دنیا و آخرت‌ را کنار گذاشته‌ و نوعی‌ ریاضت‌کشی‌ دنیوی‌ و
وسیلة‌ آخرت‌ قرار دادن‌ دنیا را مطرح‌ کرده‌ است. باید توجه‌ داشت‌ که‌
این‌ مسئله‌ با این‌ اعتقاد اسلامی‌ که‌ «الدنیا مزرعة‌ الاخرة» تفاوت‌
فاحشی‌ دارد. مسلماً‌ کسی‌ که‌ در دنیا به‌ فکر آخرت‌ خود می‌باشد، باید
مقدمات‌ آمرزش‌ اخروی‌ خود را با طاعات‌ و عبادات‌ مهیا کند، ولی‌
پروتستان‌ها معتقدند که‌ آباد کردن‌ این‌ جهان‌ و جمع‌ آوری‌ ثروت‌ و
خودداری‌ از خرج‌ کردن، راه‌ رستگاری‌ است.20
    ‌ضمن‌ آن‌ که‌ در
اسلام‌ آیات‌ و روایات‌ فراوانی‌ در نکوهش‌ دنیا، حقیقت‌ و ماهیت‌ دنیا،
نکوهش‌ مال‌ و کراهت‌ مال‌ دوستی، رهایی‌ از مفاسد مال، ستایش‌ قناعت‌ و
قطع‌ امید از مال، نکوهش‌ توانگری‌ و ستایش‌ تنگدستی، نکوهش‌ شهرت‌طلبی‌ و
فضیلت‌ گمنامی، نکوهش‌ آرزوی‌ بلند و فضیلت‌ بی‌ آرزویی‌ برای‌ دنیا وجود
دارد، که‌ خود نشان‌ از تلقین‌ روح‌ خمودی‌ در میان‌ مسلمانان‌ است.21
4. مخالفت‌ با انباشت‌ سرمایه‌ و سرمایه‌داران‌
  
 ‌آیاتی‌ از قبیل‌ «اعلَمُوا أَ‌ نَّمَا الحَیَاةُ‌ الدُّنیَا لَعِبٌ‌
وَلَهوٌ‌ وَزِینَةٌ‌ وَتَفَاخُرٌ‌ بَینَکُم‌ وَتَکَاثُرٌ‌ فِی‌
الأَموَ‌الِ‌ وَ‌الأَو‌لاَدِ»22 نشان‌ از این‌ است‌ که‌ ثروت‌ امری‌
مزموم‌ است. از سوی‌ دیگر، در قرآن‌ به‌ طور مکرر ثروتمندان‌ نکوهش‌ شده‌
و مخالفین‌ عمدة‌ انبیای‌ الهی‌ شمرده‌ شده‌اند؛ مانند: «وَکَذلَِ‌ مَا
أَرسَلنَا مِن‌ قَبلَِ‌ فِی‌ قَریَةٍ‌ مِن‌ نَذِیرٍ‌ اًِ‌لاَّ‌  قَالَ‌
مُترَفُوهَا اًِنَّا وَجَدنَا آبَأَنَا عَلَی‌ أُمَّةٍ‌ وَ‌اًِنَّا عَلَی‌
آثَارِ‌هِم‌ مُقتَدُونَ».23
5. سفارش‌ به‌ انفاق‌
    ‌مطابق‌ آیه‌
شریفه‌ «وَ‌الَّذِینَ‌ یَکنِزُونَ‌ الذَّ‌هَبَ‌ وَ‌الفِضَّةَ‌ وَ‌لاَ‌
یُنفِقُونَهَا فِی‌ سَبِیلِ‌ اللهِ‌ فَبَشٍّر‌هُم‌ بِعَذَ‌ابٍ‌ أَلِیمٍ»24
نه‌ تنها انفاق‌ سفارش‌ شده‌ است، بلکه‌ اندوختن‌ طلا و نقره، عذاب‌
دردناک‌ را در آخرت‌ به‌ همراه‌ دارد.
6. فقدان‌ عقلانیت‌
    ‌بنابر نظریة‌ وبر، عمل‌ اجتماعی‌ به‌ چهار دسته‌ تقسیم‌ می‌شود: عقلایی‌ و حسابگرانه، عقلایی‌ ارزشی، عاطفی، و سنتی.
  
 ‌عمل‌ عقلایی‌ و حسابگرانه‌ عملی‌ است‌ که‌ عامل‌ آن، از وسایل‌ منطقی‌ و
عقلایی‌ برای‌ نیل‌ به‌ هدف‌های‌ مورد محاسبة‌ عقلایی‌ خود، بهره‌
می‌جوید. در حالی‌ که‌ عمل‌ عقلایی‌ ارزشی، از نظر به‌ کار بردن‌ وسایل‌
منطقی‌ برای‌ نیل‌ به‌ هدف‌ عقلایی‌ است‌ ولکن‌ هدف‌ نهایی‌ عامل، عمل‌
اجتماعی‌ شامل‌ آرمان‌ها و ارزش‌های‌ مطلق‌ است‌ که‌ هرگز تغییر نمی‌کند.25
    ‌واضح‌ است‌ که‌ عمل‌ بر طبق‌ اسلام، به‌ جهت‌ نظام‌ ارزشی‌ خاص‌ خود، از دستة‌ دوم‌ محسوب‌ می‌گردد.
نقد و بررسی‌ ایرادات‌ و شبهات‌
1. نقد ایراد تقدیرگرایی‌
    ‌به‌ تمام‌ مواردی‌ که‌ در اسلام‌ موهم‌ تقدیرگرایی‌ هستند به‌ طور اجمالی‌ و تفصیلی‌ پاسخ‌ داده‌ شده‌ است.
  
 ‌الف) پاسخ‌ اجمالی: در زبان‌ دین، اصطلاحی‌ تحت‌ عنوان‌ سنت‌ الهی وجود
دارد26 که‌ مطابق‌ آیه‌ 43 سوره‌ فاطر، هرگز قابل‌ تغییر نیست. برای‌
نمونه، در آیه‌ 11 سوره‌ رعد رمز پیشرفت‌ و عقب‌ ماندگی‌ ملت‌ها بدین‌
صورت‌ بیان‌ شده‌ است‌ که‌ هیچ‌ مردمی‌ از بدبختی‌ به‌ خوشبختی‌ نمی‌رسند
مگر این‌ که‌ عوامل‌ بدبختی‌ را از خود دور سازند و بالعکس، یک‌ ملت‌
خوشبخت‌ را خدا بدبخت‌ نمی‌کند مگر آن‌ که‌ خودشان‌ موجبات‌ بدبختی‌ را
فراهم‌ آورند. بنابراین، پدیده‌های‌ جهان‌ محکوم‌ یک‌ سلسله‌ قوانین‌
ثابت‌ و سنت‌های‌ لایتغیر الهی‌ می‌باشند. به‌ تعبیر دیگر، خدا در جهان‌
شیوه‌های‌ معینی‌ دارد که‌ گردش‌ کارها را هرگز بیرون‌ از آن‌ شیوه‌ها
انجام‌ نمی‌دهد.27
    ‌با توجه‌ به‌ این‌ که‌ تقدیر الهی‌ به‌ معنای‌
قانون‌ داشتن‌ و سنت‌ داشتن‌ جهان‌ است، اشکال‌ جبر از ناحیه‌ اعتقاد به‌
قضا و قدر نیز حل‌ می‌گردد. این‌ اشکال‌ از این‌ ناحیه‌ پیدا شده‌ که‌
گروهی‌ پنداشته‌اند معنای‌ تقدیر الهی‌ این‌ است‌ که‌ خدا مستقیماً‌ و
بیرون‌ از قانون‌ جهان‌ هر پدیده‌ای‌ را اراده‌ کرده‌ است. در حالی‌ که‌
همان‌طوری‌ که‌ هیچ‌ حادثه‌ طبیعی‌ بدون‌ علت‌ طبیعی‌ رخ‌ نمی‌دهد، افعال‌
اختیاری‌ انسان‌ها نیز بدون‌ اراده‌ و اختیار انسان‌ رخ‌ نمی‌دهد. قانون‌
خدا در مورد انسان‌ این‌ است‌ که‌ آدمی‌ دارای‌ اراده، قدرت‌ و اختیار
باشد و کارهای‌ نیک‌ یا بد را خود انتخاب‌ کند. اختیار و انتخاب‌ مقوم‌
وجودی‌ انسان‌ است. انسان‌ غیر مختار محال‌ است، یعنی‌ این‌ که‌ فرض‌
انسان‌ غیر مختار، فقط‌ فرض‌ است‌ و نه‌ حقیقت.28
    ‌در روایت‌ آمده‌
است: حضرت‌ علی7 در کنار دیواری‌ نشسته‌ بود. متوجه‌ شد که‌ دیوار شکسته‌
است‌ و ممکن‌ است‌ فرو ریزد، فوراً‌ برخاست‌ و از آن‌جا دور شد. مردی‌
اعتراض‌ کرد که‌ از قضای‌ الهی‌ می‌گریزی؟ یعنی‌ اگر بنا باشد تو بمیری،
خواه‌ از کنار دیوار خراب‌ فرار کنی‌ خواه‌ در کنار آن‌ بمانی، خواهی‌ مرد
و اگر بنا نباشد به‌ تو صدمه‌ای‌ متوجه‌ گردد باز هم‌ در هر صورت‌ محفوظ‌
خواهی‌ بود. حضرت‌ در پاسخ‌ فرمود: «افر‌ من‌ قضأا الی‌ قدره؛ از قضای‌
الهی‌ به‌ سوی‌ قدر الهی‌ فرار می‌کنم». معنای‌ این‌ جمله‌ این‌ است‌ که‌
هر حادثه‌ای‌ در جهان‌ مورد قضا و تقدیر الهی‌ است. اگر آدمی‌ خود را در
معرض‌ خطر قرار دهد و آسیب‌ ببیند، قضای‌ خدا و قانون‌ خدا است‌ و اگر از
خطر بگریزد، آن‌ هم‌ قانون‌ خدا و تقدیر اوست.29
    ‌معمولاً‌ خیال‌
می‌کنند عامل‌ اساسی‌ محدودیت‌ انسان‌ قضای‌ و قدر الهی‌ است، ولی‌ ما
برعکس، از قضا و قدر الهی‌ به‌ عنوان‌ عاملی‌ برای‌ محدود کردن‌ آزادی‌
انسان‌ نام‌ نمی‌بریم؛ چرا که‌ قضای‌ الهی‌ عبارت‌ است‌ از حکم‌ قطعی‌
الهی‌ درباره‌ جریانات‌ و حوادث‌ و قدر الهی‌ عبارت‌ است‌ از اندازه‌گیری‌
پدیده‌ها و حوادث. از نظر علوم‌ الهی‌ مسلم‌ است‌ که‌ قضای‌ الهی‌ به‌
هیچ‌ حادثه‌ای‌ مستقیماً‌ و بلاواسطه‌ تعلق‌ نمی‌گیرد، بلکه‌ هر حادثه‌ را
تنها و تنها از راه‌ علل‌ و اسباب‌ خودش‌ ایجاب‌ می‌کند. قضای‌ الهی‌
ایجاب‌ می‌کند که‌ نظام‌ جهان، نظامِ‌ اسباب‌ و مسببات‌ باشد. انسان‌ هر
اندازه‌ آزادی‌ از ناحیة‌ عقل‌ و اراده‌ دارد و هر اندازه‌ محدودیت‌ که‌
از ناحیة‌ عوامل‌ مورثی‌ و محیطی‌ و تاریخی‌ دارد، به‌ حکم‌ قضای‌ الهی‌ و
نظام‌ قطعی‌ سببی‌ و مسببی‌ جهان‌ است.
    ‌بنابراین، خود قضای‌ الهی‌
یک‌ عامل‌ محدودیت‌ انسان‌ به‌ شمار نمی‌رود. محدودیتی‌ که‌ به‌ حکم‌
قضای‌ الهی‌ نصیب‌ انسان‌ شده‌ است‌ همان‌ محدودیت‌ ناشی‌ از شرایط‌
موروثی‌ و شرایط‌ محیطی‌ و شرایط‌ تاریخی‌ است، نه‌ محدودیت‌ دیگر؛ هم‌
چنان‌ که‌ آزادیی‌ هم‌ که‌ نصیب‌ انسان‌ شده‌ است‌ به‌ حکم‌ قضای‌ الهی‌
است.30
    ‌ب) پاسخ‌ تفصیلی: اسلام‌ بدین‌ معناست‌ که‌ کسی‌ یا چیزی‌
در برابر کسی‌ دیگر حالتی‌ داشته‌ باشد که‌ هرگز او را نافرمانی‌ نکند.
اسلام‌ انسان‌ نسبت‌ به‌ خدا، وصف‌ پذیرش‌ قوانین‌ تکوینی‌ و تشریعی‌
است.31 از این‌ انسان، با عنوان‌ انسان‌ کامل‌ یاد می‌شود. انسان‌ کامل‌
آن‌ انسانی‌ است‌ که‌ همه‌ ارزش‌های‌ انسانی‌اش‌ با هم‌ رشد بکنند؛ از یک‌
سو هیچ‌ یک‌ از آن‌ ارزش‌ها رشد نکرده‌ باقی‌ نماند و از سوی‌ دیگر، همه‌
به‌ طور هماهنگ‌ و در حد اعلی‌ رشد کنند. قرآن‌ از این‌ انسان‌ به‌ امام‌
تعبیر می‌کند: «وَ‌اًِذِ‌ ابتَلَی‌ اًِبرَ‌اهِیمَ‌ رَبُّهُ‌ بِکَلِمَاتٍ‌
فَأَتَمَّهُنَّ‌ قَالَ‌ اًِنٍّی‌ جَاعِلَُ‌ لِلنَّاسِ‌ اًِمَاماً».32
براساس‌ این‌ آیه‌ شریفه، حضرت‌ ابراهیم7 پس‌ از پیروزی‌ در همه‌
امتحان‌ها و رشد همه‌ ارزش‌های‌ انسانی‌ در حد اعلی، به‌ مقام‌ امامت‌
دست‌ یافت.33 بدین‌سان، روشن‌ می‌شود که‌ این‌ معنا از اسلام‌ هیچ‌ ربطی‌
به‌ آن‌ برداشت‌ ناصواب‌ از تقدیرگرایی‌ ندارد.
     - طول‌ عمر: اجل‌
دو گونه‌ است: اجل‌ مبهم‌ و اجل‌ مسماً‌ یا محتوم‌ «ثُمَّ‌ قَضَی‌
اَجَ‌لاً‌ وَ‌ أَجَلٌ‌ مُسَمیً‌ عِندَهُ».34 نسبت‌ میان‌ این‌ دو، نسبت‌
مطلق‌ و منجز است‌ به‌ مشروط‌ و معلق؛ به‌ این‌ معنا که‌ ممکن‌ است‌ اجل‌
غیر مسما به‌ خاطر تحقق‌ نیافتن‌ شرطی‌ که‌ اجل، معلق‌ بر آن‌ شده، تخلف‌
کند و در موعد مقرر فرا نرسد ولکن‌ اجل‌ محتوم‌ و مطلق، راهی‌ برای‌ عدم‌
تغییر آن‌ نیست.
    ‌ترکیب‌ خاصی‌ که‌ ساختمان‌ بدن‌ انسان‌ را تشکیل‌
می‌دهد اقتضا می‌کند که‌ عمر طبیعی‌ خود را بکند (اجل‌ محتوم) لیکن‌ به‌
خاطر تأثیر و تأثرات‌ تمامی‌ اجزای‌ هستی‌ ممکن‌ است‌ موانعی‌ اجل‌ انسان‌
را زودتر از موعد برساند (مبهم‌ - معلق).35
    ‌از نظر جهان‌ بینی‌
مادی، عوامل‌ موثر در اجل، روزی، سلامت، سعادت‌ و خوشبختی، منحصراً‌ مادی‌
است. تنها عوامل‌ مادی‌ است‌ که‌ اجل‌ را دور یا نزدیک‌ می‌کند، روزی‌ را
توسعه‌ می‌دهد یا تنگ‌ می‌کند، به‌ تن‌ سلامت‌ می‌دهد یا می‌گیرد،
خوشبختی‌ و سعادت‌ را تأمین‌ یا نابود می‌کند. اما از نظر جهان‌بینی‌
الهی، عوامل‌ دیگری‌ که‌ عوامل‌ روحی‌ و معنوی‌ نامیده‌ می‌شوند نیز
همدوش‌ عوامل‌ مادی‌ در کار اجل‌ و روزی‌ و سلامت‌ و سعادت‌ و امثال‌
این‌ها مؤ‌ثرند. از نظر جهان‌ بینی‌ الهی، جهان‌ یک‌ واحد زنده‌ و با شعور
است، اعمال‌ و افعال‌ بشر حساب‌ و عکس‌العمل‌ دارد، خوب‌ و بد در مقیاس‌
جهان‌ بی‌ تفاوت‌ نیست، اعمال‌ خوب‌ یا بد انسان‌ مواجه‌ می‌شود با
عکس‌العمل‌هایی‌ از جهان‌ که‌ احیاناً‌ در دورة‌ حیات‌ و زندگی‌ خود فرد
به‌ او می‌رسد.36
    ‌با توضیحات‌ فوق، کاملاً‌ روشن‌ می‌گردد که‌
ورود پاره‌ای‌ عوامل‌ معنوی‌ در مسئله‌ای‌ نظیر طول‌ عمر، به‌ معنای‌ نفی‌
عوامل‌ مادی‌ دخیل‌ در ازدیاد و کاهش‌ آن‌ نیست.
    - رزق‌ و روزی:
مطابق‌ آیة‌ شریفة‌ «یَا أَیُّهَا النَّاسُ‌ اذکُرُوا نِعمَتَ‌ اللَّهِ‌
عَلَیکُم‌ هَل‌ من‌ خَالِقٍ‌ غَیرُ‌ اللَّهِ‌ یَرزُقُکُم‌ مِنَ‌ السَّمأِ‌
وَ‌الأَرضِ»37 بیان‌ صفت‌ رازقیت‌ در مقام‌ یادآوری‌ نعمت‌ الهی‌ و زدودن‌
غفلت‌ از آن‌ است؛ چرا که‌ در تمامی‌ مواردی‌ که‌ قرآن‌ رازقیت‌ الهی‌ را
مطرح‌ می‌کند، قبل‌ یا بعد از آن، اندیشة‌ استقلال‌ انسان‌ در کسب‌ رزق‌ و
روزی‌ مطرح‌ شده‌ است‌ و خداوند در صدد نفی‌ استقلال‌ انسان‌ است‌ و نه‌
نفی‌ اختیار وی. ضمن‌ آن‌ که‌ مطابق‌ آیة‌ 37 سورة‌ روم، بیان‌ رزاقیت‌
الهی، حرکت‌ آفرین‌ (در مقابل‌ خوشحالی‌ مفرط‌ و بازدارنده) و امید بخش‌
(در مقابل‌ نومیدی‌ ناشی‌ از شکست) است.38 در نهایت، اگر اعتقاد به‌ قضا و
قدر در مذهب‌ پروتستان‌ می‌تواند انگیزة‌ پیشرفت‌ شود، چرا در اسلام‌
نتواند؟ آیا به‌ حکم‌ این‌ که‌ موحد هستیم‌ و خدا را روزی‌ آفرین‌ و روزی‌
رسان‌ می‌دانیم‌ و از سوی‌ دیگر، با علم‌ به‌ این‌ که‌ رزق‌ و روزی‌ای‌
که‌ خداوند آن‌ را به‌ عهده‌ گرفته، عبارت‌ است‌ از سهم‌ و نصیبی‌ که‌
باید برای‌ حفظ‌ بقا به‌ مخلوقات‌ برسد، لزومی‌ ندارد که‌ ما در بارة‌
مسائلی‌ که‌ مربوط‌ به‌ ارزاق‌ و سهمیه‌ها و نصیب‌های‌ مردم‌ است‌ و
مربوط‌ به‌ خدا است‌ فکر کرده‌ و دخالت‌ در کار خدا کنیم؟
    ‌اگر ما
خدا را آن‌ طور که‌ شایستة‌ قدوسیت‌ و کبریایی‌ اوست، بشناسیم، آن‌ وقت‌
می‌فهمیم‌ که‌ رزاقیت او و تکفل‌ روزی‌ بندگان‌ منافاتی‌ ندارد با این‌
که‌ ما مکلف‌ باشیم‌ دربارة‌ حقوق‌ و تکالیف‌ خودمان‌ و دربارة‌ این‌ که‌
مقتضای‌ عدالت‌ چیست، فکر کنیم. طبق‌ آیه‌ شریفه‌ «وَمَا مِن‌ دَ‌ابَّةٍ‌
فِی‌ ا‌لأَرضِ‌ اًِ‌لا‌ َ‌ عَلَی‌ اللَّهِ‌ رِزقُهَا»39 رزق‌ هر
جنبنده‌ای‌ بر عهده‌ «ا» است. باید متوجه‌ باشیم‌ که‌ آن‌ که‌ به‌ عهده‌
گرفته، ا است‌ ونه‌ یک‌ مخلوق. ا یعنی‌ آن‌ کسی‌ که‌ آفریننده‌ این‌
نظامات‌ و مخلوقات‌ است. پس‌ تعهد او فرق‌ دارد با تعهد مخلوقی‌ که‌ جزئی‌
از همین‌ نظام‌ و تحت‌ تأثیر موجودات‌ این‌ نظام‌ است. پس‌ باید ببینیم‌
که‌ نظامات‌ کلی‌ جهان‌ بر چه‌ اصولی‌ و چگونه‌ است؟ شناختن‌ فعل‌ خدا و
رزاقیت‌ او، شناختن‌ نظامات‌ عالم‌ است.
    ‌ما خودمان‌ جزء این‌
عالم‌ و این‌ نظام‌ هستیم‌ و مانند سایر اجزای‌ عالم‌ وظیفه‌ای‌ داریم،
وظایفی‌ هم‌ که‌ ما در این‌ عالم‌ دربارة‌ ارزاق‌ و حقوق‌ داریم‌ و
قوانین‌ خلقت‌ و شریعت‌ ما را موظف‌ به‌ آن‌ وظایف‌ کرده، از شئون‌
رزاقیت‌ خداوند است. قوة‌ جذب‌ و تغذی‌ که‌ در گیاهان‌ هست، جهازات‌
تغذیه‌ که‌ گیاه‌ و حیوان‌ و انسان‌ از آن‌ برخوردارند، میل‌ها و غریزه‌ها
که‌ در جاندارها وجود دارد و آن‌ها را به‌ سوی‌ مواد غذایی‌ می‌کشاند،
همه‌ از شئون‌ رزاقیت‌ خداوند می‌باشند.
    ‌عقل‌ و ارادة‌ انسان‌ و
این‌ احساس‌ که‌ خودش‌ باید حق‌ خود را حفظ‌ کند، تکالیفی‌ که‌ به‌ وسیلة‌
شریعت‌ دربارة‌ استیفا و حفظ‌ حقوق‌ خود و احترام‌ به‌ حقوق‌ دیگران‌ وجود
دارد، همه‌ از شئون‌ رزاقیت‌ خداوند هستند.
    ‌بدین‌ ترتیب، فکر،
اندیشه‌ و تلاش‌ ما برای‌ کسب‌ روزی‌ نه‌ تنها دخالت‌ در کار خداوند نیست‌
بلکه‌ از این‌ طریق، ما مجری‌ و مطیع‌ مشیت‌ او هستیم. اگر ما فکر و تلاش‌
نکنیم‌ و حالت‌ رکود و سکون‌ به‌ خود بگیریم، بیش‌تر از اطاعت‌ فرمان‌ خدا
دور هستیم.40

  • کلمات کلیدی :
  • ¤ نویسنده: مهندس


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    مترجم لغتنامه لغت نامه فرهنگ لغت آن لاین آنلاین translator dicti
    برندگان جایزه نوبل فیزیک در سال 2008
    سال جهانی نجوم -جهان برای کشف از آن تو
    کلاس آموزش ضمن خدمت زبان تخصصی فیزیک
    نمونه کلید واژه های اپتیک (زبان تخصصی فیزیک دبیرستان)
    ماشین چکه ای شمع
    موتور الکتریکی ساده
    پلاسما (فیزیک)
    معمای هولمز(فیزیک)
    ساختار اتم (فیزیک ،مقالات)
    رشته مهندسی مواد
    منشاء میدان مغناطیسی زمین
    سرعتی بالاتر از سرعت نور
    آلدئیدها و کتونها
    مصرف شکلات شیری پس از ورزش و کار سخت
    [همه عناوین(353)][عناوین آرشیوشده]

    »» منوها
    [ RSS ]
    [ Atom ]
    [خانه]
    [درباره من]
    [ارتباط با من]
    [پارسی بلاگ]

    بازدید امروز: 25
    بازدید دیروز: 55
    مجموع بازدیدها: 211583
     

    »» درباره خودم
     

    »»دسته بندی یادداشت ها
     

    »» آرشیو نوشته های قبلی
     

    »» لوگوی خودم
     

    »» اشتراک در وبلاک
     
     

    »» دوستان من
     

    »» لوگوی دوستان من